جدول جو
جدول جو

معنی محله کران - جستجوی لغت در جدول جو

محله کران
(کَرْ را)
نام محله ای در اصفهان. (ناظم الاطباء). در جغرافیای تاریخی لسترنج آمده است: در جای شهر اصفهان قبلاًچهار قریه قرار داشته که اسامی آنها بعداً روی چهارمحلۀ شهر باقی مانده و آنها عبارت بودند از کران وکوشک و جوباره و دردشت. (جغرافیای تاریخی لسترنج ص 221). رجوع به همین کتاب و تاریخ گزیده ص 449 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
هجوم بردن، یورش بردن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ رَ)
نام محله ای بوده است به بخارا. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ تُلْ کُ را)
دهی است از دهستان مشک آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 9500 گزی جویبارکنار سیاه رود با 170 تن سکنه، آب آن از سیاه رود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ کَ دَ)
بریدن گوش و بینی یا چیزی دیگر از اطراف تن. بریدن عضوی از اعضای تن کسی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اگر خداوند به خراسان نرود و ترکمانان یک ناحیت بگیرند یک ناحیت نه اگر یک دیه بگیرند و آن کنند که عادت ایشان است از مثله کردن و کشتن و سوختن... (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 531). مادرش گفت چون گوسفند را بکشند از مثله کردن... دردش نیاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 187). گفت پس صبر می کن بر مرگ و کشتن و مثله کردن. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 187). و کثیر بفرمود تا او را بکشتند و مثله کردند. (تاریخ سیستان). روا نبود کافران مثله کردن. (ترجمه النهایۀ طوسی چ سبزواری ج 1 ص 199)
لغت نامه دهخدا
(شُ خوَرْ / خُرْدَ)
محل نهادن. محل گذاردن. رجوع به ترکیب محل کردن ذیل محل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حمله کنان
تصویر حمله کنان
تازان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
حمله آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
اندام بریدن، شکنجه دادن گوش یا بینی کسی را بریدن: روا نبود کافران را مثله کردن، شکنجه دادن عقوبت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثله کردن
تصویر مثله کردن
((~. کَ دَ))
گوش هاوبینی کسی را بریدن، شکنجه دادن، عقوبت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
تازیدن، تاختن
فرهنگ واژه فارسی سره
سانسور کردن، خراب کردن، ناقص کردن، ابتر کردن (نوشته و) ، بریدن، تکه تکه کردن (اندام، جوارح)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تاختن، تعرض کردن، تهاجم آوردن، یورش بردن، شبیخون زدن، تک کردن
متضاد: پاتک کردن، تقبیح کردن، پرخاش کردن، پریدن، سرزنش کردن، به باد انتقاد گرفتن، انتقاد کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
للهجوم
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
Attack, Assail, Assault, Invade, Lunge, Raid
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
assaillir, agresser, attaquer, envahir, se jeter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
공격하다 , 공격하다 , 침략하다 , 돌진하다 , 습격하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
حملہ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
আক্রমণ করা , ঝাঁপিয়ে পড়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
kushambulia, kuvamia, shambulia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
saldırmak, istila etmek, hamle yapmak, baskın yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
आक्रमण करना , हमला करना , आक्रमण करना , झपकना , हमलावर होना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
攻撃する , 侵略する , 突進する , 襲撃する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
לתקוף , לפלוש , להסתער , להסתער
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
menyerang, menyerbu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
โจมตี , โจมตี , บุกรุก , กระโจน , บุก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
asaltar, atacar, invadir, embestir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
assalire, aggredire, attaccare, invadere, lanciarsi, assaltare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
assaltar, agredir, atacar, invadir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
攻击 , 入侵 , 猛冲 , 袭击
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
atakować, najeżdżać, rzucać się, napadać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
нападати , атакувати , вторгатися , накидатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
angreifen, einmarschieren, stürzen, überfallen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
нападать , атаковать , вторгаться , накидываться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
aanvallen, binnenvallen, zich werpen, overvallen
دیکشنری فارسی به هلندی